میخواست شیرینی دفاعش رو بده
26 سالش بود
تازه عروس بود
شیرینی خونه نوییش رو قرار بود بده
برنامه های بزرگی داشت
اما رفت
اونی که یک روز نعمتی رو بهت میده ، یک روز هم تصمیم میگیره بگیره
اما امان از دلبستگی ....
مرگ در همین نزدیکیست
و اینها همه نشانه هاییست برای ما
اما اگر میدانستیم زمان رفتنمان را، شاید دلمان از شدت درد و فشار پاره پاره میشد، همان به که نمیدانیم
اما خدای من مارار به این آرزوهای بلند سرگرم مکن تا فراموش کنیم مقصد را
خطبه ی حضرت زینب در شام را بخوانید ، آرام جان است
خدا رحمتشون کنه
خدا رحمت شون کنه.
همیشه طوری زندگی میکنیم که انگار مرگ خیلی ازمون دوره!
ولی واقعیت اصلا اینطور نیست!
سلام سمانه جان. اینجا آرام کرد روح و جانم رو . . .
به وجود نازنینانی چون شما باید افتخار کرد . . .
آخ :| :(
آخرالزمانه ، جوونها بیشتر می میرند :(
همیشه زوددیر می شود
چه ماه صفر سنگینی
خدا رحمتش کنه به بازمانده هاش صبربده ، تسلیت
خدا رحمتشون کنه
تسلیت...
سلام سمانه جان ببخشید کم سر میزنم بدجوری درگیرم موضوع پایان نامه ام تکراریه اصن در حد مرگ ضد حال خوردم
خواهش میشه خانم ، شما جواب اس ام اس بده کفایت میکنه :دی
ای بابا ! اصن این استادارو گاهی آدم ...:| :|
برا ما هم تازه موضوع پایان نامه تقریبا قطعی شده نگران نشو بانو ;)