این روزها...

دیشب که بعنوان صاحب خانه پذیرای مهمانان اباعبدالله بودم، با تمام وجود و بیش از پیش نبود مادرم در کنارم را حس کردم 




محض همینطوری

سخنران جشن غدیر جمله ی قشنگی گفت دوست داشتم به شما هم بگم 

گفت همه ی ما اشتراکات زیادی داریم، در 90 درصد موارد مشترک هستیم

همه مون ایرانی هستیم 

همه مسلمان هستیم 

همه شیعه هستیم 

همه عاشق کشورمون هستیم 

همه دوست داریم شعائر دینی رو رعایت کنیم

....

اما میبینیم که تو اون 10 درصد اختلاف  با هم مشکل داریم ، اون 10 % هم برا اینه که نمیتونیم با هم صحبت کنیم

کاش بیایم و با هم صحبت کردن رو یاد بگیریم 

کاش با رفتارمون نذاریم اطرافیان از کار خیر کردن و محبت کردن منصرف بشن 

دوستان اطرافمون جزء صله ی رحم محسوب نمیشن اما باید یاد بگیریم که محبت کنیم

محبت کردن به دیگران جزئی از وجود همه است اما گاهی اون حس کمرنگ میشه بدلایل خاصی که اینجا جای بحثش نیست

و همچنین یاد بگیریم که اگر محبتی کردیم منتش را بر سر دیگری نگذاریم؛ این لطف خداست که تو میتوانی محبت کنی....


و من الله التوفیق


به بهانه ی خداحافظی

گاه میگویم کاش میشد برخی از دوست داشتنی هایت را تا همیشه با خودت داشته باشی


همه ی آدم ها در رفت و آمدند 
اما گاهی تو میدانی که در رفتنش آمدنی نیست و برای همیشه میرود و خداوند او را برای خود انتخاب کرده است 
اما گاهی دو انسان را مانند دو خط میبینی که هیچ به رسیدن به هم فکر نمیکنند، اما در تقاطع روزگار به هم میرسند و ساعاتی را در کنار هم میگذراند و هرکدام به راه خود ادامه میدهند 
و این همان  سانحه ی تلخ جدایی است با کوله باری از خاطرات شیرین که با یادشان رنگ زندگیت تغییر میکند
در کنار دوستی با صفا که هرلحظه اش زیبایی بود زیبایی محض...
روزهایی که منتهی شد به تنهایی هرکداممان در گوشه ایی از دنیا 
و من اکنون در آن سوی روزگار میبایست با دوستی خداحافظی کنم که ممکن است برای همیشه او را نبینم، من باید خداحافظی کنم با تمام لحظات پرشور، با خنده های از ته دلمان، با کوهسنگی و مزار شهدای جمعه هایمان، با خاطرات شیرین کلاس سمینارمان و...... و حتی با میزکار پژوهشکده که ساعت های خوشی را در کنار بهترین دوست دوران زندگیم گذراندم
و من همیشه ی روزگار خدارا بخاطر قرار گرفتن در کنار دوستی مهربان چون او سپاسگزارم
و روزهاییست که با پیامِ" اگر بار گران بودیم و رفتیم" و پیامهای دیگرش چشمانم بارانی شده است و متوجه شدم که چقدر دلبسته ی خوبیهایش شده ام 
دوستی که به تمام معنا حق دوستی را بجا آورده و از چشمانش محبت را میخواندی
تنها او بود که همراه خانواده ی چند نفریم در ماندگارترین روز عمرم (روز عقد در حرم امام رئوف ع)  در کنارم بود 
خداوندا بحق پدر مهربانش، تمام خوب های عالم را به او عنایت کن 


پ.ن.1: نمیدانم چرا توقعم از دوست بالارفته و نمیتوانم تاب آورم بی مهریهای برخی را ....
پ.ن.2:باخود میخوانم ( برام هیچ حسی شبیه تو نیست، تو پایان هر جستجوی منی...)
پ.ن3: میدانم که دعای او و پدرش در حقم گیراترین بوده است....
پ.ن4: همیشه خداوند بهترین ها در راهم قرار داده، کاش لایق باشم...