وقتی همه ی خانوادت درگیر مراسم عروسی و پیچیدن مو و لباس و خشکشویی، کت و شلوار و مهمونی هستن و تو منتظر اومدن حس و حال برای جمع کردن خونه زندگی بهم ریختت هستی
و خواهر و مادری نیستن که تماس بگیری بیایند برای کمک به ذهن اشفته ی تو
وقتی طی یک اتفاق ساده ی روزمره نگاهت به باقیمانده ی خاطرات گذشته میفته، خاطراتی که مدتها پیش فکر میکردی تمامشان delete forever شده اند
تنها سردرد هست که این وسط کمکت میکنه
مدتهاست که اشکم به واسطه ی دلتنگی سرازیر نمیشه
پ.ن: عروسی پسردایی ها