پاریس نامه !
عاقا پاریس کثافت خانه است تمام !
شهری کثیف، شلوغ، پر از توریست، پر از گدا، پر از کارتن خواب، پر از بدحجابی های وحشتناک و همچنین پر از سگ های باز!!!!
موزه ی لوور بنظرم اصلا خوب نبود، موزه های لندن بسیار بسیار بهتر بودند هم از نظر منابع تاریخی ای اش هم از نظر کیفیت امکانات موجود در موزه (بقول همسر جان انگار زمان غارت منابع تاریخی در ایران به موزه های انگلیس سهم بیشتری رسیده است تا فرانسه!)
پایین برج ایفل پرررررررررررر بود از کولی ها، یکی یکی می آمدند نزدیکت که به فلان خیریه کمک کن و اینجا را امضا کن، گدایی مدرن، همه شان تحت فرمان چند نفر خاص بودند؛ مثلا یکی شان متوجه شد که در جیب همسر ما پول هست، بلافاصله عقب رفت و باقی را صدا زد و همه هجوم آوردند دور همسر که کمک کن، ایشان هم در یک حرکت حرفه ایی به ما گفت مراقب کیف ها و جیب هایتان باشید و سریع به آنها گفت اگر دور نشوید به پلیس زنگ میزنم که آنها ول کردند و گریختند !
صف های طولانی برای بالارفتن از برج ! که ما نرفتیم ، برای سوار شدن بر قایق و قایق رانی در رودخانه ی سن و ...
معرکه گیرها هم که جای خود داشتند در شهر
گرانی و ایرانی های هویت فراموش شده هم که فراوان بود
خلاصه من نمیدانم اینهایی که در ایران پاریس پاریس میکنند از چه چیز تعریف میکنند!
خواستم بگویم که اگر کسی گفت رفتیم پاریس و فلان بدانید دارد سر خود و شما را گرم میکند!
هلند قشنگ تره 
حداقل سگاشون بسته است :))
مشهد
همیشه فکر میکردم اونهایی که از امام رضا دورن، وقتی دلشون میگیره کجا میرن؟ گوشه ی کدوم صحن میشینن ؟ به کدوم ضریح و گنبد و بارگاه زل میزنن؟ حرف دلاشونو به کی میگن؟چیکار میکنن که دل گرفتشون واشه ؟!
...وقتی مشهد بودیم، وقتی دلمون میگرفت اتوبوس و قطار و تاکسی مستقیم حرم
...حالا میخواست کولاک باشه، بارون شدید باشه، برف باشه، یا من سر کلاس و سر کار باشم
...حالا چایی هستم که حتی مسجدی هم نیست که بری و نمازی بخونی و خودت را در آغوش خدا رها کنی
السلام علیک یا امام الرئوف
ساحل آرامش
کجاست اون سمانه که همه میخواستن یه روزی اون رو نا آرام بیبینن ؟!
نمیدونم این تاب نیاوردن رفتارهای ناهنجار اطرافیانم از چی سرچشمه میگیره
برای اونها افرادی مورد قبول و خوب هستن که اصلا رفتارهای زننده ی اونها رو بهشون یاد آوری نکنه
اگر اونها مهربان بودن، بقیه هم مهربان باشن، اگر اونها حال نداشتن و عصبی بودن و بی محبتی کردن و خلاصه تحویل نگرفتن باز دیگران رفتارشون تغییر نکنه و خوب باشن
شاید این بهم ریختگی ام بخاطر دلتنگی شدید باشد...
خوشجالم از اینکه اولین مهمانهای خانوادگی را در خانه ام میزبانم، ثانیه ها را میشمارم تا پس فردا مثل الان در فرودگاه ببینمشان و با هم به خانه بازگردیم
شاعر
گاهی دلم آآآآآنقدر به حال شاعرها حسودی میکنه که کلی باید جلسه باهاش بزارم که نکن آقاااااا نکن !!!
اونها که جرف دلشو رو براحتی در غالب شعر در میارن، زیبا و شیوا ... خوشا به حالشون
خدایا کاش به من هم حس شاعری میدادی 
دلم پر از شعر و حرفه اما هیچی نمیاد !