او گفت خواب دیده، خواب دیده خسته ام، خسته در گوشه ایی نشسته ام
خوابت تعبیر دارد....تنهایی میخواهم...نشستن در گوشه ی حرم حبیب
این روزها حتی توان و لیاقت خواندن نماز مستحبی شب آرزوها را نیز در خود نمیبینم، همه خواندند اما من نشستم روبروی ضریحش و فقط چشم دوختم به آستان پر مهرش
ساعاتی را میخواهم تا رو به آسمانت، در جوار حریم امام رئوفت، فارغ از همه ی امواج، نظاره گر تلالؤ ذات بی کرانه ات در اندرون پر آشوبم باشم و به روزهایی بیندیشم که هربار مانند آهویی رمیده از صیاد خسته و رنجور به دیدارت آمدم و امانم دادی....هر بار به محض ورود به حریم پاکت دست نوازش و لطفت را با تمام بدیهایم بر سرم کشیدی، و این مرا کفایت است....به ازاء تمام خوشی های عالم....
دستم را رها مکن
خیلی وقتــِـ توفیق نشده حرم برم ، دلمان هوایش را کرد
تبریک بـ مناسبت بیست و پنج سالگی تان
انشالله بزودی
متشکرم
خیلی زیبا نوشتی...
سالروز میلادت هم مبارک، دوست مهربونم.
از خدا می خوام هر روز بیشتر از قبل، وجود الهی شو در زندگیت درک کنی و بهش نزدیک تر بشی.
در پناه خدا
دوست قدیمی؟ خدانکنه خسته باشی عزیز
انشالله، متشکرم
لطف کردی:)