بر آستان مهر

او گفت خواب دیده، خواب دیده خسته ام، خسته در گوشه ایی نشسته ام 

خوابت تعبیر دارد....تنهایی  میخواهم...نشستن در گوشه ی حرم حبیب

این روزها حتی توان و لیاقت خواندن نماز مستحبی شب آرزوها را نیز در خود نمیبینم، همه خواندند اما من نشستم روبروی ضریحش و فقط چشم دوختم به آستان پر مهرش

ساعاتی را میخواهم تا رو به آسمانت، در جوار حریم امام رئوفت، فارغ از همه ی امواج، نظاره گر تلالؤ ذات بی کرانه ات در اندرون پر آشوبم باشم و به روزهایی بیندیشم که هربار مانند آهویی رمیده از صیاد خسته و رنجور به دیدارت آمدم و امانم دادی....هر بار به محض ورود به حریم پاکت دست نوازش و لطفت را با تمام بدیهایم بر سرم کشیدی، و این مرا کفایت است....به ازاء تمام خوشی های عالم....

دستم را رها مکن


نظرات 2 + ارسال نظر
سید حسین شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:19 ب.ظ

خیلی وقتــِـ توفیق نشده حرم برم ، دلمان هوایش را کرد



تبریک بـ مناسبت بیست و پنج سالگی تان

انشالله بزودی
متشکرم

یک دوست قدیمیه خسته! یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:56 ب.ظ

خیلی زیبا نوشتی...
سالروز میلادت هم مبارک، دوست مهربونم.
از خدا می خوام هر روز بیشتر از قبل، وجود الهی شو در زندگیت درک کنی و بهش نزدیک تر بشی.
در پناه خدا

دوست قدیمی؟ خدانکنه خسته باشی عزیز
انشالله، متشکرم
لطف کردی:)

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد